اندیشه دلفینی
دوستای خوبم سلام...
نمیدونم این مطلب رو قبلا جایی خوندین یا نه ولی برای من یجورایی تازگی داشت.امیدوارم که خوشتون میاد
همه ما برای برقراری ارتباط با دیگران، روشهای ویژه ای داریم. پس روشهای ارتباطی فراوانی وجود دارد.
-اما چگونه میتوانیم كلیدی پیدا كنیم كه رابطه های خانوادگی، عاطفی و كاری ما را ساده كند؟
-چگونه میتوانیم راهكاری بیابیم كه برای همه آدمها راضیكننده باشد و ما را به تفاهم برساند؟
نویسندگان كتاب "راهبرد دلفینی" كلید این كار را تنها در همكاری و انعطافپذیری میدانند.
آنها باور دارند كه به طور كلی، انسانها را همانند موجودات دریایی میتوان به 3 دسته تقسیم كرد:
كپورها، كوسهها و دلفینها.
دسته نخست؛ كپور ماهی ها هستند كه همیشه ماهیهای قربانیاند زیرا پیوسته توسط دیگر ماهیها خورده میشوند. در زندگی اجتماعی بشر، برخی از انسانها نیز چنین هستند؛ یعنی برخی از انسانها در زندگی خود نقش ماهی كپور را بازی میكنند. آنها كم و بیش و برحسب مورد، قربانی این یا آن چیز، این یا آن مسئله، این یا آن شخص میشوند و حتا شاید قربانی رابطه های نادرست و اندیشه های منفی خود شوند.
دسته دوم: كوسه ماهیها هستند كه روش (برنده – بازنده) را به كار میگیرند.
برای اینكه من برنده شوم تو باید بازنده باشی و این كار باید بدون هیچ تمایز و تفاوتی انجام گیرد.
برای كوسهماهی، هر نوع ماهی، دشمن به شمار میآید. هر ماهی یك وعده خوراكی بالقوه است.
شاید ما نیز این نقش را بازی كرده باشیم یا دست كم در زندگی كاری یا شخصی خود با كوسههایی برخورد كرده باشیم.
دنیای سازمانها و دنیایی كه ما در آن كار میكنیم از دیرباز دنیای كوسهها شمرده میشود كه گاه سخن از كاركنانی میرود كه برای رسیدن به پستهای بالا یكدیگر را میدرند.
در جهان پررقابت امروز، حتا گاهی سازمانها موذیانه به سازمانهای دیگر حمله میكنند.
كوتاه اینكه انسانهایی را میتوان یافت كه كم و بیش درحال رقابت دائمی از نوع برنده - بازنده هستند.
دسته سوم: نوع دیگری از جانوران دریایی دلفینها هستند.
این پستاندار آبزی بزرگ به طور طبیعی بازیگوش و دارای روحیه همكاری است
و در ارتباط های خود شیوه برنده - برنده را برگزیده است.
دلفین در جهانی از فراوانی نعمت زندگی میكند.
او هیچ كمبودی ندارد و میخواهد كه همه چیز را با همگان تقسیم كند.
اگر یك دلفین زخمی شود، 4دلفین دیگر او را همراهی میكنند تا خود را به گروه برساند.
داستانهای فراوانی نیز هست كه در آنها دلفینها جان انسانها را نجات دادهاند.
پژوهشهای انجام شده در ساندیهگو نشان دادهاست كه دلفینها افزون بر داشتن روحیه همكاری بسیار باهوش هستند. حتا برخی از پژوهشگران آنها را باهوشترین موجودات روی زمین دانستهاند.
پژوهش زیر، روحیه همكاری و روشهای برنده - بازنده و برنده - برنده را به خوبی آشكار میسازد. در ساندیهگو پژوهشگران، نود و پنج كوسه و پنج دلفین را برای یك هفته در یك استخر بزرگ رها كرده و به مطالعه حالتهای رفتاری آنها پرداختند.
نخست، كوسهها به یكدیگر یورش برده و در این یورش شمار فراوانی از آنها نابود شدند، سپس به دلفینها حملهور شدند.
دلفینها تنها میخواستند با آنها بازی كنند ولی كوسهها پیاپی به آنها حمله میكردند.
سرانجام دلفینها به آرامی كوسهها را محاصره كرده و هنگامی كه یكی از كوسهها حمله میكرد آنها به ستون مهره ها یا دندههایش میكوبیدند و آنها را میشكستند.
به این ترتیب كوسهها یكی پس از دیگری كشته میشدند.
پس از یك هفته نود و پنج كوسه ی مرده و پنج دلفین زنده در حالی كه با هم زندگی میكردند در استخر دیده شدند.
ارتباط هدایت شده در جهت راهكارها، تمایزهای پرباری را برای روشن كردن زندگی كاری و شخصی نشان میدهد.
كوسه تمایزی انجام نمیدهد. در جهان او برای برنده شدن، دیگران یا باید بمیرند و یا ببازند.
ولی دلفینها بسیار انعطافپذیرند زیرا در جهانی سرشار از تشخیصهای پربار زندگی میكنند.
بیایید یكبار دیگر داستان استخر ساندیهگو را بازخوانی كنیم.
هنگامی كه یك كوسه با یك دلفین روبهرو میشود چه رخ میدهد؟
كوسه یورش می برد. چون روش ارتباطی او برنده - بازنده است.
ولی دلفین با انعطافپذیری ویژه خود میگریزد و میگوید من در جهانی سرشار از دارایی و فراوانی نعمت زندگی میكنم. در دریا برای همه به اندازه كافی خوراك هست پس بیا با هم بازی و همكاری كنیم.
كوسه دوباره حمله میكند و دلفین فرار میكند. كوسه توانایی درونی لازم را برای برون رفت از تنگنظری ندارد، ازین رو دوباره یورش میبرد.
دلفین كه میبیند دیگر چارهای ندارد میگوید: من آنقدر انعطافپذیری دارم كه در زمان مناسب به یك كوسه تبدیل شوم پس حالا آماده رویارویی باش.
اگر به طور تصادفی، كوسه آنقدر هوش داشته باشد كه بفهمد حریف دلفین نمیشود و بخواهد در بازی و همكاری با او شركت كند، دلفین به سادگی او را میبخشد و جوری با او رفتار میكند كه انگار یك دلفین است.
پافشاری كتاب "راهبرد دلفینی" این است كه روحیه انعطافپذیری و همكاری دلفینی میبایستی در همه اداره ها، سازمانها، موسسه ها، مدرسه ها، خانوادهها و حتا زوجها گسترش یابد زیرا همه ما در سطوح گوناگون دلفینهایی بالقوه هستیم و برای پایان دادن به چیزهای ناخوشایند از انعطافپذیری لازم برای تبدیل شدن به یك كوسه برخورداریم ولی این كار باعث نمیشود كه دوباره به روحیه دلفینی خود باز نگردیم.
هرگز با خودت قهر مکن ....
به شیوانا خبر دادند که یکى از شاگردان قدیمىاش در شهرى دور، از طریق معرفت دور شده و راه ولگردى را پیشه کرده است. شیوانا چندین هفته سفر کرد تا به شهر آن شاگرد قدیمى رسید. بدون اینکه استراحتى کند مستقیماً سراغ او را گرفت و پس از ساعتها جستجو او را در یک محل نامناسب یافت.
مقابلش ایستاد، سرى تکان داد و از او پرسید: تو اینجا چه مىکنى دوست قدیمى؟
شاگردلبخند تلخى زد و شانههایش را بالا انداخت و گفت: من لیاقتدرسهاى شما رانداشتم استاد! حق من خیلى بدتر از اینهاست! شما این همهراه آمدهاید تابه من چه بگویید؟
شیوانا تبسمى کرد و گفت: من هنوز هم خودم را استاد تو مىدانم. آمدهام تا درس امروزت را بدهم و بروم.
شاگرد مأیوس و ناامید، نگاهش را به چشمان شیوانا دوخت و پرسید: یعنى این همه راه را به خاطر من آمدهاید؟
شیوانا با اطمینان گفت: البته! لیاقت تو خیلى بیشتر از اینهاست.
درس امروز این است:
هرگز با خودت قهر مکن.
هرگز مگذار دیگران وادارت کنند با خودت قهر کنى.
و هرگز اجازه مده دیگران وادارت کنند خودت، خودت را محکوم کنى.
بهمحض اینکه خودت با خودت قهر کنى دیگر نسبت به سلامت ذهن و روان و جسمخودبىاعتنا مىشوى و هر نوع بىحرمتى به جسم و روح خودت را مىپذیرى.
همیشه با خودت آشتى باش و همیشه براى جبران خطاها به خودت فرصت بده.
تکرار مىکنم: خودت آخرین نفرى باش که در این دنیا با خودت قهر مىکنى …
درس امروز من همین است.
شیواناپیشانى شاگردش را بوسید و بلافاصله بدون اینکه استراحتى کند بهسمتدهکدهاش بازگشت. چند هفته بعد به او خبر دادند که شاگرد قدیمىاشواردمدرسه شده و سراغش را مىگیرد. شیوانا به استقبالش رفت و او را دیدکه سالمو سرحال در لباسى تمیز و مرتب مقابلش ایستاده است.
شیوانا تبسمى کرد و او را در آغوش گرفت و آرام در گوشش گفت: اکنون که با خودت آشتى کردهاى یاد بگیر که از خودت طرفدارى کنى.به هیچکس اجازه نده تو را با یادآورى گذشتهات وادار به سرافکندگى کند.
همیشه از خودت و ذهن و روح و جسم خودت دفاع کن.
هرگز مگذار دیگران وادارت سازند دفاع از خودت را فراموش کنى و به تو توهین کنند.
خودت اولین نفرى باش که در این دنیا از حیثیت خودت دفاع مىکنى.
درس امروزت همین است!
گرچه گذر زمان فرصت عشق ورزیدن را دریغ نمىکند، اما مرگ را استثنایى نیست.