داشتم به این فکر میکردم که خیلی وقته که من همچین وبلاگی دارم و کتابای مورد مطالعم هم همش در این موارده می تونم چندتا حرف تاثیر گذار بنویسم یانه... فک کردم دیدم هر حرفی که به فکرم میرسه خطاب به یه نفریه...

اصلا هدف از گذاشتن این مطالب تو وبلاگ چیه؟! وب من که 4 5 تا بیشتر بازدید کننده نداره اوناییم که میان همه این حرفارو فوله فولن... سخته بی هدف بنویسی... سخته مخاطب خاصی برا نوشته هات نداشته باشی...این حرفارو میگم و از طرفیم میگم خوب نیست حرفای دل آدم مخاطب دیگه ای جز خودش و خداش داشته باشه...

کمی خیالاتی هستم ولی تخیلی بودن به شرطی خوبه که بدونی خیالاتت روزی  واقعی میشه ...

حرفه چرتیه شدنی نیست البته از منی که این حرف و میزنم بعیده چون خلاف مطالب تو وبمه... ولی یه اعتراف:اینجوری که من میخوام باشم سخته بایــــــد خیلی نمیدونم چی باشی که بتونی کاملا اینارو درک کنی من خوشحالم چون احساس می کنم تونستم خودمرو به درک نصفی از اینا برسونم این روزا  اتفاقایی افتاد که احساس کردم بزرگ شدم البته نه به بزرگی اون که فک کنم بهترین تصمیم رو میتونم بگیرم و درست ترین راه رو انتخاب کنم و ...

الان میدونم که وقتی 14 15 ساله بودم وقتی فک میکردم خیلی میدونم و کسی برخلاف این میگفت اونو دشمن خودم میدونستم و میگفتم فلانی منو درک نمیکنه چقدر اشتباه فکر میکردم امشب جمع زدم دیدم من 2 سال از عمرم در جاهلیت و نادونی گذروندم  حیف شده ... ولی نمیزارم بقیه ی روزای قشنگمم اونجوری بشه...

میگن کسی که از خودش تعریف میکنه آدم مغرورو خود پسند و منمیه... ولی نه اینجوری نیست بعضی وقتا بهتره از خودمون تعریف کنیم حتی بیشتر از اونیم که هستیم بگیم .

اگرم اونجوری نباشیم بخاطر اینکه ضایع نشیم سعی میکنیم هرجور شده خودم رو تا حدودی به اون حد برسونیم...(ایده ی جالبی!)

حتما شده که شنیده باشین بعضیا (خیلیا...) بگن که این دنیا دنیای کوچیکیه! چقدر دنیای کثیفیه ی...! چقدر نامرد...و....

من قبول ندارم این حرفا رو!

اگه این دنیارو نداشتیم دنیای دیگه ای هم در کار نبود

 اگه این دنیارو نداشتیم نمی تونستیم تو دنیای بعدی جایی برای خودمون کرایه کنیم ...

قدر این دنیارو بدونیم چون هرچی تجربست رو اینجا به دست میاریم و هر بلایی هم میخواییم سرش میاریم (از بین بردن قشنگیاش...) تا با کوله باری از تجربه ها به اون دنیا بریم...

 کسی که این همه بد گویی درباره ی دنیا و زندگی میکنه خب طبیعتم حق داره با اینجور آدما را نیاد.... مثلا میگن: من نمیخوام همسر آیندم قد کوتاه تا از خودم باشه!!! برداشت طبیعت از این: همسر آیندم قد کوتاه تر از خودم باشه  ولی وقتی میگیم: من میخوام همسرم قد بلندتر از خودم باشه... چیزی که به گوش  طبیعت میرسه:همسرم قد بلندتر از خودم باشه!!!

زندگی ، دنیا ، طبیعت " نمیخوام "سرش نمیشه....خوب حواستون جمع کن ببین چی از زندگی میخوای؟!

باید یاد بگیرم رگ خواب زندگی رو تو دست بگیرم اون موقعست که همه چیز به مراد دلم خواهد بود% میدونین این حرفا مثل چی میمونه اینکه مثلا این منم، مامانم هم دنیاست ،میخوام درباره ی چیزی نظر بدم

سکانس اول/ من:واااای این چقدر زشته من نمیخوام این اینجوری باشه! عکس العمل مامان: پرو شدیاااا برو ببینم کی از تو نظر خواست....

سکانس دوم/ من:مامان این و اینجوری کنی فک کنم قشنگتر بشه عکس العمل مامان: 1- آره راس میگیا  2-نه من خوب میدونم چیکار دارم میکنم

ترجیح میدم سکانس دوم رو انتخاب کنم چون اونجا احتمال اینکه به چیزی که میخوام برسم به 50 میرسه ولی قسمت اول.... پـــــــــــوچ...حالا چندتا چیز میزم نصیبم میشه....

مطلب بلندی بود فقط این قسمت نصیب یکی از پستای این وب شد...جهت ایجاد نوعی تنوع